یوسف می دانست تمام درها بسته هستند،
اما به خاطر خدا،
به سوی درهای بسته دوید و تمام درها برایش باز شد.
اگر تمام درهای دنیا هم برویت بسته بود
بُدو ،
چون خدای تو و یوسف یکیست . . .
.
.
خدای من
خوب من
خوب این
خوب اون
خوب ما
برای همه ی داده هات
و نداده هات
که همون داده هاست…
شکر . . .
میبخشی غر زدن هامان را
میدانم
برچسبها:
نظام اسلامی در زمینه انرژی هسته ای حتی یك قدم عقب نشینی نخواهد كرد.
امام خامنه ای
گرامی باد یاد و خاطره یازده دانشمند و تلاشگر شهید راه انرژی هسته ای، از صدر انقلاب تاکنون؛
روز ملی فنآوری هسته ای مبارک
برچسبها:
اینم واسه کسایی که دلشون برای گرگ بیچاره میسوزه...هاهاهاهاهاها...من که عاشق این لحظه ام
برچسبها:
«در کوچه باد میآید، این ابتدای ویرانی است...».خبری در راه است؛ خبری عظیم و
واقعهای هولناک. بادی که میوزد، آبستن عزای بزرگی است که خواهد رسید. بادی که
در کوچه سرگردان است، به زودی به توفان بدل خواهد شد؛ توفانی که تنها خانه تو را
به لرزه درمیآورد، توفانی که تنها قصد ویرانی کلبه عشق را دارد؛ کلبه حقیقت، کلبه
وحی و توحید. کاش پنجرهها از این توفان نلرزند! کاش در خانه را به روی این زلزله
ناگهان باز نکنى! کاش پشت در نایستى! کاش آشیانهات را شعلههای کینه در کام
نگیرند
!بی بی جان…
هزاران کلید هم بیاورند،
قفل دلتنگی های دلم را باز نمی کنند
شاه کلید دلم ، فقط نگاه توست….
یا فــاطمه زهــرا (س)
غروب خورشید جوان
غروب، بر گستره خانههای ناهموار مدینه، سایه میافکند؛ غروبی سیاهتر و وحشت
انگیزتر از پیش، غروبی که رنگ غربت داشت. داغی که بر سینه تاریخ، حک شد و
خورشیدی که تلألو خویش را از خفتگان تاریکی برچید.
کسی که دریای
وجود خویش را بستر پاکیزگی خلایق کرده بود و خیره در چشمش، آفتاب به نظاره
مینشست، راه سفری دور در پیش گرفت. با هر طلوعش، دنیا از شانههای دردآشنایش
سرازیر میشد و آسمان به زیر گامهایش جا گرفت.
عفت، گوشهنشین مکتب بانویی بود که حتی از نابینا، روی میگرفت. آری! او که در
شأنش چنین سرودهاند: «چون نور بود؛ آنسان که برای دیدنش، چشم لازم نیست؛ از
اینرو بود که از نابینا هم روی گرفت»...
ای مد ینه علی دیگر زهرا ندارد
علی امشب پاره ی وجودش را به خاک می سپارد
یا نه علی خود به گور می سپارد؟
ای چاه های مدینه علی از امشب با شما نجوا میکند درد غریبی می گوید
بخروشید ای چاه های مدینه فریاد بزنید
زهرا جان بعد از تو علی دیگر قد راست نکند
برچسبها:
نمی دانم آرزویت چیست!
اما برای رسیدن به آرزویت دستانم به آسمان جاری
و سبزه دلم را به نیت تو و آرزوهایت،
هر چه که هست، گره می زنم.
(سیزده بدر، روز آرزوهایت باد)
آمیخته شد نگاه من با نوروز
با هر گل این بهار آتش افروز
تا سال دگر دست به دستت باشم
صد سبزه گره زدم به یادت امروز!
برچسبها: